La belle indifference

بی تفاوت زیبا

La belle indifference

بی تفاوت زیبا

سنگان سیتی

سلام 

۹ ماه از شروع به طرحم میگذره و تازه امروز تصمیم گرفتم در مورد اینجائی که هستم بنویسم! 

اینجا شهر سنگان هست. نیمچه شهری در نزدیکی شهر خواف از ولایات استان خراسان رضوی(!) که به خاطر معادن غنی سنگ آهنش مردم یه دفه پولدار شدن و نمیدونن چه طور خرجش کنن! 

اینجا حدودآ ۴ ساعت تا مشهد فاصله داره. 

مردمش اکثرآ اهل تسنن هستن. لهجه شون اونقدر غلیظ و عجیب و غریبه که حتی من که مشهدی هستم هم بعد از ۹ ماه به سختی درک میکنم! 

اینجا مرز افغانستانه و البته فرهنگشون چندین درجه از افغانی ها هم عقب تره! 

یکی از روستاهائی که تحت پوشش منه فقط 10 دقیقه تا مرز فاصله داره و هفته ای یه نفر از مردم روستا که از گرسنگی به قاچاق مواد مخدر روی میارن در درگیری ها کشته میشن (به فیض شهادت نائل میان!) 

خدائیش دوری از خانواده و تنهائی و افسردگی و رفیقای ناباب و جنس ناب(!) اگه در دسترس آدم باشه و معتاد نشه واقعآ پاستوریزه یا بهتره بگم دیوانه است!

۹ ماه پیش اومدم اینجا تا شاید بتونم درس بخونمُ رزیدنتی روان قبول بشم. اما این مردم محترم پرتوقع و بهتره بگم طلبکار اونقدر روی nerve مبارک ما رژه رفتن که یکی دو ماه مونده به امتحان گفتم خر ما از کره گی دم نداشت! بی خیال شدیم و جزوه ها رو بوسیدیم گذاشتیم کنار! 

پس فردا امتحانه و من بعد از قریب 70 روز دارم به وطن دلبندم مشهد برمیگردم! در حالیکه باید علاوه بر مداد و پاک کن یک "تاس" هم سر جلسه همراه خودم ببرم! 

خوب چه کار کنم؟! 

5 ماه دیگه طرحم تموم میشه و تصمیمات اعجاب انگیز و نسبتآ متهورانه ای برای بعد از اون دارم...

حالا چرا؟

آمدی

جانم به قربانت 

ولی حالا چرا؟ 

 

بی وفا 

حالا که من افتاده ام از پا چرا...؟ 

خاک کوی دوست

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی کنم 

صدبار توبه کردم و دیگر نمی کنم 

باغ بهشت و ساقه طوبی و قصر حور 

با خاک کوی دوست برابر نمی کنم...